امروز یهو یاد وبلاگ خاطرات کلمه اسمای گوشه وبلاگ دفتر کلمه مون تو عاشقی افتادم. چقدر لای وبلاگ دفتر کلمه ام لای برگه هام . تو هدر یا فوترشون اسم عشقم رو مینوشتم . چقدر همه جای کتاب و وبلاگ دفتر کلمه م اسم mahshad نوشته بود . وقتی یکی جزوه تو دانشگاه ازم میگرفت موقع کپی ازش میگفت ای بابا این که همش نقاشی دارهو اسم عشقت رو همه جا نوشتی . یاد مهشاد که چقدر عکسهای عاشقانه تو وبلاگ دفتر کلمه ش میکشید و کارت عروسی درست میکرد که اسم خودمو خودش رو می نوشت توش با یه شعر خوشکل داخل . براش تاریخ میزد . یاد اون خاطره ای که با مداد توی شناسنامه هم اسم همدیگه رو نوشتیم به عنوان زن و شوهر . خلاصه هر جا گیر میاوردم اسمشو حکاکی میکردم . ای خدا شکرت این ها همه انرژی شد و تو زندگی من تجلی پیدا کرد .
تو همونی که بم حس زنده بودن میده
به من انگیزه ی موندن میده
تو همونی..
تو همونی که یه عمر تو آرزوهام بوده
قلبم عشقو با چشات فهمیده
تو همونی..
برچسب : نویسنده : montazerimva3ham2 بازدید : 230